دیپنا: علامه طباطبايی با شناخت از مسائل بنيادين معرفت شناسی، مهمترين مسئله در معرفت را خطاناپذيری و تصحيح ناپذيری باور بر میشمارد، دو عنصری كه مهمترين كاستی و ضعف مبناگرايی است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دین پژوهی ایران به نقل از خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) قاسم پورحسن، عضو هيئت علمی دانشگاه علامه طباطبايی در سومين نشست از كارگاه آموزش پژوهشی «حكمت اسلامی و عالم معاصر» با عنوان حكمت اسلامی و علامه طباطبايی با ارائه مقالهای با موضوع نقش باورهای پايه در نظام معرفتی علامه طباطبايی اظهار كرد: نظريه مبناگرايی هنوز يكی از مهمترين رويكردها در معرفت شناسی است. ساختار معرفت در اين نظريه بر دو نوع باور شكل مييابد نخست باورهای پايه دوم باورهای استنتاجی.
وی ادامه داد: دسته اول باورهايی هستند كه ذاتاً موجه بوده و به سبب ساختار خاص خود، نياز به باوری نگهدارنده نداشته و توجيهشان از ماهيتشان بر ميخيزد اما باورهای غير پايه باورهای اشتقاقی يا مستنتجی هستند. اين نوع باورها در مسير استنتاجی به باورهای پايه ختم ميشوند.
اين محقق تصريح كرد: در مبناگرايی يا شالودهگروی ساختار معرفت همچون درختی لحاظ ميشود كه تمام سرشاخهها بايد به شاخهها و سپس به تنه و ريشه پايان يابد .در اين ديدگاه توجيه معرفتی از باورهای پايه منشأ مييابد و با روابط خاصی به باورهای استنتاجی انتقال مييابد. بر اين اساس آدمی هيچ معرفت بی واسطهای ندارد بلكه بدون باورهای مبنا، موجه باشد.
وی افزود: اين تفكيك ميان باورهای پايه و غيرپايه اصلیترين خصلت مشترك تمام ديدگاههای مبناگرايانه در توجيه معرفت بشری است. دليل تسلسل و دور مهمترين دليل اين ديدگاه بر درستی نظريه مبناگرايی است. اين دليل اثبات ميكند كه بدون پذيرش پايههای معرفتی، امكان تحقق معرفت از بين میرود.
عضو هيئت علمی دانشگاه علامه طباطبايی اضافه كرد: باورهای استنتاجی يا بايد به باور موجه بیواسطه و پايه ختم شوند و يا به يكی از صورتهای تمام شقوق باطل است باورهای باواسطه به يك باور غير موجه ختم شود، سير ارتباط گزارهها به نحو تسلسلی و بینهايت ادامه يابد، يا سير دوری و حلقه شده به نحویكه هر باور باواسطه باور ديگر آن نيز به باور اول منتهی شود.
وی بيان كرد: علامه طباطبايی با شناخت از مسائل بنيادين معرفت شناسی، مهمترين مسئله در معرفت را خطاناپذيری و تصحيح ناپذيری باور بر میشمارد، دو عنصری كه مهمترين كاستی و ضعف مبناگرايی است. علامه چند مسئله اساسی در مبناگرايی طرح و می كوشد تا مشكلات اين نظريه را واكاوی و حل كند.
پورحسن اذعان كرد: نخست علامه باورهای فطری و بديهيات را باور پايه تلقی میكند و امكان معرفت را بر همين اساس توجيه ميكند. همچنين علامه پيوند ميان باورهای غيرپايه و پايه را از نوع توالد و باروری ميداند. علامه مهمترين دليل بر وجود باورهای فطری يا بیواسطه را محال بودن فرض عدم تناهی در سلسله علل تصديقی بر میشمارد لذا بايد تمام علوم و باورهای غير بديهی منتهی به بديهيات شوند.
وی در خاتمه تصريح كرد: علامه قائل به اين است كه باورهای پايه، صدق خود را تضمين میكنند و لذا خطاناپذيرند، با باور علامه تمام قضايا در نهايت بايد به سه اصل هوهويت، امتناع اجتماع و ارتفاع نقيضين بازگرداند، برخلاف مبناگرايان كه نتوانستند مسئله خطاناپذيری و يقين در باور را به درستی اثبات كنند. علامه بر اساس سه اصل فوق اين مسئله بنيادين را اثبات كرده و تصريح ميكند بدون آن هيچ معرفتی يقينی و قطعی نخواهد بود.
يادآور میشود نخستين كارگاه آموزشی پژوهشی دو روز «حكمت اسلامی و عالم معاصر» از 24 خردادماه تا 25 خردادماه با حضور انديشمندان حوزه و دانشگاه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در حال برگزاری است.