دیپنا: نشست علمی ـ تخصصی «مديريت تحول پارادايمی علوم انسانی در ايران» به همت گروههای فلسفه علوم انسانی و مديريت پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و همكاری دبيرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی دین پژوهی ایران به نقل از خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، نشست علمی مديريت تحول پارادايمی علوم انسانی در ايران روز پنجشنبه، 19 خردادماه، با تبادل نظر استادان دانشگاه و انديشمندان حوزه علوم انسانی پيرامون دو محور اصلی «چيستی تحول در علوم انسانی» و «مديريت تحول در علم با تأكيد بر علوم انسانی» در محل دبيرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی برگزار شد.
در ابتدای نشست حجتالاسلام سيدحميدرضا حسنی، مدير گروه فلسفه علوم انسانی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، با بيان اينكه نياز به تحول در علوم انسانی از مباحث بالادستی و اصولی به شمار میآيد، گفت: انجام اين مهم نيازمند عزم ملی در جامعه علمی و فرهنگی و در ميان فرهيختگان جامعه است، بنابراين سياستگذاری برای تحول در صورتی موفق خواهد بود كه روند توليد اين علوم به صورت پارادامی دنبال شود؛ به اين معنا كه به صورت سازمان يافته، مبنای معرفت علمی را مشخص كند.
وی ادامه داد: طراحی مدل و چارچوب پارادايمی برای علوم انسانی، اولين پيش شرط تحول در علوم انسانی است كه بدون آن نمیتوان انتظار تغيير و تحول مثبت در اين زمينه داشت. در اين زمينه مديريت صحيح دوره گذار تا رسيدن به مدل مطلوب علوم انسانی اسلامی لازمه كار است.
حسينی ادامه داد: اين دوره گذار بايد به شكل مطلوبی مديريت شود و با انجام كارهای سلبی از جمله سياستگذاری مطلوب و فعاليت های ايجابی همچون آسيبشناسی وضعيت موجود و شناسايی كامل آن، استفاده از سند چشمانداز توسعه و نقشه جامع علمی كشور، حساسيت سياستگذاران را در اين رابطه برانگيخت.
در ادامه نشست محمدتقی ايمان، استاد جامعهشناسی دانشگاه شيراز، با اشاره به تبديل مشكلات به مسئله اظهار كرد: بیمحلی يا نفی جهانبينی الهی، عدم اتصال آموزش و پژوهش، غير كارا بودن علوم انسانی، تربيت نيروی انسانی غير اثر بخش از جمله مشكلات حوزه علوم انسانی است كه بايد به مسئله در اين حوزه تبديل شود. به اين معنی كه مشكلات عينی كه در جامعه وجود دارد به مسائل ذهنی و نظريه تبديل كنيم تا قابليت حل شدن داشته باشيم؛ بنابراين مسئله اصلی علوم انسانی در ايران فقدان نظريه علمی است.
وی با بيان دو مدل تحول گفت: مدل تحليلی و حسی دو مدل تحول در حوزه تغيير در جهان هستند كه مدل تحليلی، تحليلهای انسان را به انديشيدن وا میدارد و تحول به حوزه دانش و فكر وارد میكند و دستگاه شناختی انسان را اصلاح میكند، به طور كلی تغيير اساساً عقلانی است تا خلاقانه. در كنار اين مدل مدل حسی با شاخصهای نمايشهای كه احساسات انسان را بر میانگيزد، تغيير در رفتار انسان را دنبال میكند، تغيير اساساً خلاقانه خواهد بود تا عقلانی، نظريه از قبل تعيين شده است و بيشتر در خدمت تحولات سازمانی است قابل تعريف است، وجود دارد.
اين پژوهشگر علوم انسانی افزود: كشور ما بايد از مدل تحليلی تبعيت كند؛ اما متأسفانه در ايران از مدل دوم ناخودآگاه استفاده میشود و باعث میشود فرصت و امكان تحول واقعی و پايدار از دست برود، احساسات برانگيخته شود و افراد شعار بدهند. به طور كلی برخورد خلاقانه، فضا را سياسی میكند و تجربيات فردی و گروهی مبنای تحليل نظری و عملياتی تحول میشود.
در ادامه اساتيد برجسته در اين حوزه به بحث و بررسی ديدگاه های مطرح شده پرداختند و سخنرانان به پرسشهای مطرح شده پاسخ دادند.